سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از دوست به یادگار دردی دارم

صفحه خانگی پارسی یار درباره

فخر من، معنای من

خدا

 

فخر من، معنای من

 

محبوب من!

خورشید که به گرما و تابشش می‌نازد تابش یار من بر سرزمین قلبم را بنگرد و گرمای عشقش در جان من را.

کوه که بر ارتفاع خود مغرور است و سختی‌اش، بلندای خیال عشق محبوبم بنگرد و سختی عهد ما را.

اگر دریا مست از پاکی و آرامشش می‌باشد، یار من امواج پاکی و آرامش هزار سال دریا را در یک نگاه خود دارد.

اگر درختان بهاری، با سبزی و شادابی قدسی خود فخر می‌فروشند، حریر سبز و خدای گونه احساس من و او را که شادابی اش نه خزان می شناسد و نه سرمای زمستان ندیده‌اند.

آسمان آن چنان تکبر می‌ورزد که حاضر نیست بر زمین سجده کند و با آبی لاجوردی و شادی پرندگان مهاجر در دلش خوش است. او باید بنگرد شاپرک ‌های عشق را که در آسمان رؤیاهای عاشقانه من ترانه سرخ می‌سرایند و آسمان را به سخره می‌گیرند.

نسیم بر زمین می‌خرامد و دلبری می‌کند و بر گذر از گل و سنبل دل بسته است. او یک بار بر تگ گل زیبای عشق من گذر نکرده است تا فراموش کند حرکت را.

اگر شبنم معصومیت نگاه خود را در پگاهان، شاهد پاکی می‌داند، نگاه کدام صبح و شب من جز شاهد نیک عهدم را جسته است؟

اگر قمر منیر طرف روشن صورت خود را به مردمان نشان می‌دهد تا یار خود را بدو مانند کنند، زیبا رخ یار من را بنگرد تا همیشه سیه روی بماند.

آیا رودهایی که درازای جریان خود بر کوه و کویر و دشت را نشان عظمت می‌دانند، جریان عشقم به تو در پهنه‌ای به وسعت الست تا میعاد را نمی‌شناسند؟

عشق خوب من!

آری هر چیزی را مایه نازی است و فخر. هر چیزی با چیزی معنا می‌یابد. و تو همه هستی و مایه ناز و تمام معنای من هستی.

 

http://i35.tinypic.com/34dkkug.jpg